تنها پناه من
گرگها هجوم آورده اند،
حکم کرده اند!،
دریده شوم...
به جلو مینگرم،
راهی نیست.
پشتِ سر،
پناهی نیست.
در کنار،
یاری نیست.
آه" آه
آن بالا،
خدایی هست؟!
آری "آری تو پیدا وپناه منی در تنهایی
ودر ازدحامی که جز تو را نمی بینم
بگذار حکم کنند"
بگذار گردن آویزی ببافند برایم از دروغ وتهمت
بگذار دل بشکنند وتنهایم بگذارند
که فقط حکم "حکم توست وامیدم به تو "وراضیم به مصلحت تو
تا تو را دارم "خسته وناامید نمی شوم "دل نمیشکنم"آنچه به چشم دیدم وبه گوش شنیدم به رخشان نمی کشم "
به خودت قسم که بی هیچ کینه ای همراهشان می شوم در روزهای سخت"
بگذار من بد باشم در چشمشان
خدایا صبر رابمن هدیه دادی وشکرش صبوری ست "صبوری
توانم ده که نشکنم وباز نمانم از شکرت
خدایا بر داده ونداده ات شکر که آنچه داده ا ی بیش از لیاقت ماست
التماس دعا